سهواء

لعل لبت صهبای من / آن دل که بردی، باز ده

سهواء

لعل لبت صهبای من / آن دل که بردی، باز ده

علم در غربت

در خبر داریم؛ خداوند علم را در غربت قرار داد، اما مردم آن را در وطن میجویند.

 

اینکه فرمودند حضرت حق علم را در غربت قرار داده است، نه در وطن. بنظر نه از این باب است که علم در وطن نیست، که شاید باشد. بلکه گمان ام از این جهت باشد که به واسطه خیل مشکلات و سختی هایی که در مسیر کسب علم بر جوینده آن مترتب است، جوینده میبایست از برخی امور و روزمره ها دست کشیده، و صرفا به کسب علم و برنامه های انفرادی بپردازد، تا عاقبت یابنده گردد.

آن هنگام که در دیار خودت هستی، مشقت هایی هست که در غربت نیست، از جمله اوامر اولیا، صله ارحام، ضرور و غیر ضرور، و امثالُهُم. این دغدغه ها، از آن رو که به نوعی واجب تلقی میگردند، گریزی ندارند، و لذا مرد را از وظایف اصلی خود، باز می دارد.

از دیار که دور باشی، خودت هستی و خدای خودت. برنامه هایت شخصیست، و واجبی نیست که مستحبی را نادیده انگارد. صدالبته این مسیر به خودی خود دشواریی هایی، شاید بس زیاد، به همراه دارد، که مرد را مرد بار میآورد. دوری از محفل خانواده، دلتنگی های پی در پی، دیار غربت، حساب های دوزاریِ روزمره و الی ما عَلِم الله و مخلوقُه.

اما به قول شاعر فرزانه، صائب دیار ترکان:

مرد مصاف در همه جا یافت می شود / در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام

جهت رسیدن به آن علم، که میتواند علم کاغذی باشد، علم معرفتی باشد و یا علم عملی، باید سختی تحمل کرد. اگر مرد تحملی!

-------

س1: دوری از دیار میتواند با حضور در شهری دیگر، و یا عدم حضور در منزل میسر گردد. این دیگر بسته به شرایط است.

س2: نگاره ها­ تراوشاتی شخصیست.

 

دو راهی

 دو راهی های زندگی، اقسام مختلفی دارند.

 برخی هایشان به منزله دو کوچه هستند، که نهایتا تو را از یک خیابان به خیابانی دیگر منتهی میکنند، و تفاوتشان در عرض و شکل ساختمان و کنده کاری های وسط کوچه است، اما مبداء و مقصدشان یکیست.

  اما برخی دیگر به منزله خروجی های بزرگراه اند. اگر از بزرگراه خارج شدید که شدید، که اگر نشدید میبایست تا دو راهی بعدی، که گاهی فاصله ای بسیار طولانی دارند، بزرگراه را طی کنید و هیچ راه عقب گردی ندارید. به این مدل دو راهی ها که میرسید، نه میتوانید بایستید، که عمر در حال گذر است و به مانند همان بزرگراه مجال توقف ندارید، و نه شیر یا خط کنید، که اگر این کار را انجام دهید خود را به بخت و اقبال سپرده اید و وای بر بخت بد. بلکه تفکر لازم است و مشورت، به مانند همان تابلو های وسط بزرگراه، باید به تابلو های زندگی دقت کنید و انتخاب درست را صورت دهید.

 قبل از تصمیم گیری و اقدام، و البته در تمام مراحل قبل و بعد از انتخاب، باید بر حضرت الله توکل کرد و از او مدد جُست. که هر میزان هم که مشورت کنید و تفکر نمایید، باز هم احتمال خطا از انسان خطاکار هست و هست، و تنها اوست قادر مطلق.

 و نهایتا، یک "والله خیر حافظا و هو ارحم الرحمین" گفتن و قدم در راه گذاردن.


-------------

س1: لا حول ولا قوة الا بالله، توکلت علی الحی الذی لا یموت.


س2: یادتان هم باشد که پس از انتخاب به روش اصولی، هیج گاه حسرت مسیر دوم را نخورید، که شاید تنها تصور قدم گذاشتن در آن مسیر از دور شما را خوش باشد، و خود مسیر در آخر شما را به بی راهه براند.