سهواء

لعل لبت صهبای من / آن دل که بردی، باز ده

سهواء

لعل لبت صهبای من / آن دل که بردی، باز ده

شهر رمضان

و دوباره ماه میهمانی خدا فرارسید، ماهی با ویژگی ها و خصوصیات خاص خود. چه از آن جهت که بر سر سفره حضرت یار مینشاندمان و از طعام های الهی اش مطنعممان میگرداند، و چه از آن جهت که سبک های زندگی را کاملا متغیر الاحوال میسازد. آن حول حالنا بیشتر در این ماه محقق میگردد، و اگر خوب بهره برده باشیم میشود همان الی احسن الحال.


این سبک زندگی حَوِّل میشود، برای هر قشری به مرام خودش، اما گاهی الی احسن الحال نیست. خصوصا آن زمان که زیاد غرق در شب زنده داری های بیهوده- بخوانید سیرو سیاحت های گاهاً زائد اینترنتی، وب گردی، و شبکه های اجتماعی و ... -  شده باشیم. آنجاست که آخر ماه فرا میرسد و مصداق خسرالدنیا و الآخره قرار میگیریم.



-----------

س1: باشد که جرعه ای از چشمه حیات ماه مبارک سیراب شویم.

گذاری با نهج البلاغه

از فعالیت های معمول این روزهایمان خسته شده بودیم، مِن باب نمک اوقاتِ پرهیاهویمان سری به کتاب گوهربار نهج البلاغه زدیم.

 

آن گوهری که کیسه ما را پر کرد، این سخنان بود:

فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ(معادل ضرب المثلش، زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد!)

به خدا سوگند! باور نمیکنم بنده ای که زبانش را حفظ نکند، تقوایی سودمند بدست آورد. زبان مومن پشت قلب او و قلب و عقل منافق پشت زبانش قرار دارد، یعنی مومن هرگاه بخواهد سخنی گوید نخست می اندیشد، اگر نیک بود اظهار می کند و چنانچه ناپسند و بد بود پنهانش می دارد. ولی شخص منافق آنچه بر زبانش آمد میگوید و پیش از آن نمی اندیشد که کدام به سود و کدام به زیان اوست؟

 

 

این زبان، وزنش کم است اما بدمصب! تاثیر، فواید، و عقوباتش زیاد. گاها انسان بر زبانش سخنانی میراند که راننده سخن را به بیراهه میبرد و گاها مطلبی میگوید که تاثیرش بیش از چندین ساعت مجلس وعظ و نصیحت است. این بشر دو پا، همیشه خدا هم درگیر افراط و تفریط است، زمانی که میبایست پر گوی باشد کم گوی است، و آن هنگام که وظیفه اش سکوت است، قیل و قال میکند

به قول ژرژ هربرت :یا درست حرف بزن یا عاقلانه سکوت کن!