مدیران از حیث مشارکتِ در سازمان، و نحوه تلاش برای رفع مشکلات سازمانی به دو ژانر تقسیم میشوند:
ژانر اول مدیران سامسونگی، این دست مدیران از آن جهت سامسونگی نامیده شدند که همانند گوشی های این برند که در مشخصات و ویژگی های گوناگون در دسترس اقشار مختلف جامعه -از سطوح پایین گرفته تا بالا- قرار میگیرد، در دسترس کارمندان سطوح مختلف سازمانی هستند، و هر لحظه شخصا آمادگی حضور در صحنه های مختلف سازمانی را دارند.
ژانر دوم مدیران اچ تی سی ای، این مدیران از آن جهت به این برند نامیده شدند، که همانند گوشی های این شرکت که صرفا در دست اقشار متوسطِ رو به بالای جامعه دیده میشود، این مدیران نیز در دسترس عموم کارمندان سازمانی نبوده، و تنها مستقیما در امور سطح بالا و استراتژیک سازمان وارد میشوند، و تصمیم گیری در حوزه های سطوح پایین تر را به نمایندگان و مشاوران خود تفویض میکنند.
این دو شیوه یا ژانر مدیریتی مزایا و معایبی دارد،
مدیری که ژانر اول را برمیگزیند عموما محبوبیت بیشتری را نسبت به مدیران اچ تی سی ای دارد، زیرا گفته میشود این مدیر خاکی است، به نظرات کارمندان توجه میکند، و به قولی برای درد کارمند خود تب میکند. اما مدیران ژانر دوم به دلیل عدم مشارکت ملموس و مستقیم در اتفاقات سطوح پایینیِ سازمان، به عنوان مدیرانی متکبر و از خودراضی شناخته میشوند که نظرات زیردستانشان برای آن ها اهمیتی ندارد، و لذا از محبوبیت چندانی برخوردار نیستند.
حتما دیده یا شنیده اید که وقتی شخصی گوشیِ اچ تی سی خریداری میکند سایرین او را فردی از طبقه بالای جامعه میدانند و جایگاهی متفاوت برای او قائل میشوند. این که گوشی های این برند تنها در دسترس افراد معدودی قرار میگیرد برای دارندگان آن گوشی ارزش متفاوتی میآفریند، و همین ارزش ناملموسِ این گوشی ها است که قیمت آن را نیز متفاوت میکند. مدیرانی که در ژانر دوم هستند همانند این برند از جایگاه متفاوتی برخوردارند و از این رو نظرات آن ها نیز از جایگاه و تاثیرگذاری متفاوتی نسبت به سایرین برخوردار است. برعکس، هرچه مدیران به شیوه اول نزدیک تر باشند اثربخشی حرف هایشان کمتر میشود.
تجربه بنده ثابت کرده، هرچه مدیر به رئوس بالایی هرم سازمانی نزدیک تر میشود، باید ژانر او به ژانر دوم نیز نزدیک تر گردد در غیر این صورت آن عملکردی که لازمه یک مدیرعالی است را نخواهد داشت.
--------
س1: این داستان برای مسائل سیاسی و افراد سیاسی نیز صدق میکند.
یه سوالی که همیشه در برخورد با این شیوه مدیریت واسم پیش میاد اینه که اگه واقعن روش htc! روش درستی ست پس چرا حضرت علی (ع) اونطور مدیریت می کردند؟
تجربه من هم میگه htc بهتره ، منتها خودم تاحالاش که اونطوری نتونستم برخورد کنم ، شاید به قول تو سید خواستیم محبوب بشیم. البته منظورم از مدیریت همون رفتار روزمره با بقیه ست ..
درسته که حضرت علی علیه السلام به اون شکل رفتار میکردن، اما اولا حضرت، امام بودن و مردم جایگاه متفاوت و والایی برای ایشان قائل بودن. ثانیا در خیلی از موارد خود حضرت هم مستقیما برخورد نمیکردن و از نمایندگانشون استفاده میکردن، و در انتها در برخی از موارد هم حضرت به صورت کاملا ناشناس با مردم در تعامل بودن.
محبوبیت یکی از مواردش میتونه باشه، عدم توانایی در کنترل احساسات، حب مقام، ریا و خیلی موارد اینچنینی دیگه میتونه از عوامل عدم گرایش به روش اچ تی سی باشه.
هرچند که این نکته با اون نکته که ائمه معصومین میفرمایند که، مومن باید گشاده رو باشد، یا بهترین مومنین خوش اخلاق ترین اونهاست، یا قص علی هذا، نباید اشتباه گرفته بشه.
امام بودن ینی چی؟ ، وقتی یه نفر الگو قرار باشه ، به جایگاه ش که کار ندارن
خودشون مستقیم برخورد نمی کردن ، دلیل ش اینه که واسه مردم احترام قائل بودن ، مثل همین الان که خیلی گند ها زده می شه تو مملکت و رهبری خودشون مستقیم برخورد نمی کنند ، چون این گند ها از نمایندگان همون مردم سر می زنه
حب مقام که معمولا ورودی htc می طلبه !
بنظر من که این صرفا یه اِشِل سیاسی و یا هر مورد دیگه ای هست که رجل سیاسی از خودشون درست کردند ، از زمان امام خمینی هم نگاه کنی ، ابتداش خیلی راحت مردم با سیاسیون در ارتباط بودن ، بعد یه سری ترور ها ، این ارتباط ها تقریبا قطع شد ، الان شم به همون بهانه اگه کسی برخورد نداشته باشه ، موجهه ، غیر اون باشه یه ژست و ژانر بیشتر نیست ،
این حرف من به این مربوط نمی شه که مثلا شهردا پاشه بیاد در مراسم آسفالت شدن محله مون شرکت کنه که بگه خیلی در دسترس عموم هست ، اشتباه نشه
امام یک جایگاه معنویه. چرا برای الگو شدن به این جایگاه نباید کار داشته باشن؟! یکجورایی میشه گفت امام یک جایگاه کاریزماست.
حب مقام خروجی اچ تی سی ای بودنه، نه ورودیش. اول آدم تظاهر به مردمی بودن میکنه، و بعد از مردم فاصله میگیره.
در عین مردمی بودن نباید شان و جایگاه پایین بیاد، یکجورایی باید پرستیژ کار حفظ بشه.